یه جوجه که سردش شده درحال بغل کردن یه جوجه دیگه😭😭
والا بنده جای اینکه راجب شو توضیح بدم یا بگم داستانش چیه فقط نقاشیشو میکشم، بخوام بنویسم یه طومار کامل میشه..
اگه توکیو ریونجرز دیدی نظرت راجب انیمشو برام کامنت کن، یا اگه مانگا رو خوندی D:
ترجمه متناشون :
هانما : هوف.. سرده.. بذا یه لحظه بغلت کنم.. میشه؟
شو : هوم؟ آ-آره.. *خواهر پشماش ریخته*
فقط رفیقن باهم فکرای عجیب غریب به سرتون نزنه😔🤍
واسه کیفیت بهتر کلیک کنید
Two chicks cuddling😭😭
I just draw shu instead of explaining about her-
Did you watched tokyo revengers / read its manga? Did you liked it?
Click for better quality
₊˚ ☆. yo! My nickname is Zosha. You can also call me Mia or Kim.
Nice to meet you!
(Ngl some people call me kim-chi)
18 ↑ // Dec.7 // isxp // 4w5 // 💚🦁❤// stray persian artist .
A simp for cats, bts, skz, wantons, tokrev characters, toji, shuji hanma.
✧ mostly oc artist // characters are also loved ! ~
multi-fandom & multi-ship, so please be respectful if you follow me .
My other social medias :
Instagram : zosha._.chann
T.me : zoshadai
E-mail : Kiomiyeager@gmail.com
Don't hesitate to talk to me, I love finding new friends!
Work in progress 😂😂
دارم میزنم تو کشیدن نقاشیای داستانی
این وسط دارم یه مانگا هم طراحی میکنم، با حضور بروبچه های بانتن😭🔥
تامام
خدایا صورتشو نگا چقدر گاگوله میتونم بمیرم براش😭😭🤍 (سر چشماش سکته کردم)
بی لباسشم گذاشتم که اگه دلتون خواست باهم collab بریم و تنش لباسی که دلتون میخوادو بکشین♡
این لباسو تو یکی از شاتای فشن شو ها دیدم و خوشم اومد ازش (بلد نیستم کفش بکشم-)
جهت کیفیت بهتر کلیک کنید
پ.ن : اگه QR کد براش رو لازم داشتید تو کامنتا بگید
Finished
Gosh look at her face she's so goofy I can die for her rn
Also uploaded raw ver. So if anyone wanted to have a collab you can draw your fav clothes on her♡
I saw this dress in a fashion show shot and liked it (idk how to draw shoes-)
Click for better quality
Also comment if you wanted the brush QR code
Shout out to my new windbreaker oc :D
Okay her name is muna, she's the older sister of umemiya (only have the same mother) and the acting leader of bofurin *-*
Is persian-japanese
Since umemiya is really similar to gojo, I got the idea to give him a geto-like sibling.
Some random facts about her :
She's great at parkour, is also super flexible (probably even better than rindou)
Has a spider web tattoo
In total, she has 4 piercings
Loves martial arts
She isn't really active in social media but many people follow her and like her posts
NOT ashamed of a single thing
Likes growing hair but she says it will bother her in fights
Has a good relationship with suo and hiragi
First time she appears in anime : during shishitoren and bofurin's fight in the theater, she just breaks a window and comes inside like it's the most normal thing in the world and had a 'talk' with choji. (gets stabbed in the throat)
In her early days, She once fell off a roof while doing parkour and broke her head , left hand and right leg
Quote : parkour is my life.
Click on the pic for better quality
---
بیاید با اوسی جدیدم تو ویند بریکر آشنا بشید D:
اوکی اسمش مونا عه، خواهر بزرگه ی اومهمیا (فقط مادرشون یکیه) که گاهی اوقات نقش خالی لیدر تو بوفورین رو پر میکنه
ایرانی-ژاپنیه
از اونجایی که اومهمیا خیلی شبیه گوجو عه ایده شو پیداکردم که یه خواهر گتو-طور بهش بدم.
یه سری فکت رندوم راجبش :
تو پارکور کارش عالیه و حسابی انعطافپذیره (احتمالا از ریندو هم بهتر)
یه تتوی تار عنکبوت داره
در کل ۴ تا پیرسینگ داره
عاشق هنر های رزمیه
خیلی تو فضای مجازی فعالیت نداره ولی افراد زیادی فالوش میکنن و پستاشو لایک میکنن
اصلا از چیزی خجالت نمیکشه
دوست داره موهاشو بلند بزاره ولی میگه تو دعوا اذیتش میکنه
ارتباط خوبی با سو و هیراگی داره
اولین باری که تو انیمه حضور پیدا میکنه : اواسط دعوای شیشتورن و بوفورین تو تئاتر، یه پنجره رو میشکنه و میاد داخل انگار که نرمال ترین حرکت تو جهانه، بعدشم یه 'صبحتی' با چوجی میکنه. (گلوش چاقو میخوره)
قدیما، یه بار موقع پارکور رفتن از یه پشت بوم افتاد و سر، دست چپ و پای راستش رو شکست
جمله معروف : پارکور زندگی منه.
جهت کیفیت بهتر کلیک کنید روی عکس
---
داداش میدونم! به خدا میدونم الان باید قبلیو تموم کنم ولی آخه نگاش کن- 😭😭
چقدر وقت گذشته و هنوز بیوگرافیشو نذاشتم؟ یه ماه؟🥰🥰
جهت کیفیت بهتر کلیک کنید
Bro I know! Istg I know I should finish the previous one but look at her-
How much time passed and I didn't posted her biography? A month?🥰🥰
Click for better quality
مانسکین بهترینه مانسکین گوش کنید :
Hii
Here you go, another old drawing..
Click for better quality
*posts the drawing and runs away*
درود بر بروبچه های فارسی زبانی که اینجان
اینم یه نقاشی قدیمی دیگه، عین بقیه پستام..
جهت کیفیت بهتر عکس کلیک کنید روش داداشیا
*وی بعد از پست کردن در میرود*
امروز رفتیم طالقان (بماند همه ایل و تبارو جمع کردیم بردیم تازه یه سریا هم قراره بیان بازم-)
آرامش خوبی داره، فقط باید بشینی رو چمنا، باد موهات رو تکون بده و مدیتیشن کنی
جاده ی خوبی داره نسبتا، ولی بهتره شب نری، خیلی تاریک و پیچ در پیچه. اگه تهران باشی دو ساعته میرسی.
عنکبوتای نازی هم داره، یه بار یکیشو دیدم که پاهاش قرمز بود.
هنوز کلی برف روی قله ها مونده بود!
وسط راه نزدیک یه پرتگاه توقف کردیم استراحت کنیم. تمرین سنگ پرتاب کردن کردم. اولش دستم ضعیف بود، کج هم میزدم که بابام اومد گفت چرا مثل دخترا پرتاب میکنی. (خب دخترم دیگه-)
دیگه زوشا قاطی کرد، آستینو بالا زد چنان سنگارو پرت کرد که پشماتون بریزه. دو سه تاش از یک سانتی متری صورت مامانم و داییم رد شد-
به شهرک که رسیدیم چون خیلی فاصله داره تا خونمون همون جا خریدامونو کردیم. تخم مرغ بومی و یه تخم غاز هم گرفتیم. اندازه دوتا تخم مرغه که خب طبیعیه.. غاز خودش اندازه دوتا اردکه.
تو ویترین یه مغازه الکتریکی یه گربه خوابیده بود، انگار از کل جهان جدا بود اهمیتی به اطرافش نمیداد. فقط محکم پلک هاشو بسته بود.
یکم سبزیجات و جوجه گرفتیم و رفتیم سمت خونه..
صبحونه رو کنار هم خوردیم، نون سبوس دارش به قرمزی میزد.
بعدم به کارای خودمون مشغول شدیم..
ظهر وسط آفتاب سگ پز رفتم بدمینتون بازی کردم، برگشتم داخل نفس نداشتم فقط ولو شدم، سقفو صورتی میدیدم XD
با پسرخاله کوچولوم وقت گذروندم یه گلم گذاشتم رو کلهش. جوجه درست کردیم. زغالش خراب بود مجبور شدیم عوضش کنیم. زیاد چیزی نخوردم.
نزدیکای عصر به باغ یه عزیزی (اجازه داد بهمون) دستبرد زدیم و نزدیک یه کیلو آلبالو چیدم، یه سریاشون خیلی درست بودن اندازه ی گیلاس، احتمالا چون بذرشون مجارستانی بوده. کلی آلوچه چیدیم (گوجه سبز میگید بهشون؟) کلی گل چیدم که بیشترشون خشک شدن.. یه سریاشون شبیه شیپور بودن، میخوام بچسبونمشون توی دفترم.
(بماند که کلی شته از داخلشون کشیدم بیرون-)
بیشتر اون آلبالو ها رو میخوام بدم به چندتا از دوستام. چند وقته باهام حرفی نزدن، پس از راه دوستی وارد میشم.
از لا به لای کلی گندم و علف هرز رد شدم که تا یکم پایین تر از شونه هام رشد کرده بودن، داشتم خفه میشدم
از کنار یه مرکز ثبت رای هم رد شدیم.. شربت نذری میدادن.
پسرخاله گرامی هم کلا علاقه خاصی به شب راه افتادن داره شب اومده میگه دو ساعته با خانوادم میرسم.
خوبه بزرگوار تو ماشینش محسن لرستانی پلی نمیکنه وگرنه ده دقیقه بعد از پیامش رسیده بود. با سر و کله شکسته البته-
احتمالا شنبه صبح برگردیم..
راستی، کلی صفحه جدید به بولت ژورنالم اضافه کردم، عکسشونو میزارم
بدرود.
بیاید براتون داستان تعریف کنم :
از دریا پیداش کرد و آوردش خونه..
بزرگتر شد🥲
حتی بزرگتر😭
حدس میزنم اگه شو (ocم که پست اولم هم از اونه) با یه کاراکتر دیگه بزرگ میشد حداقل موهای به این خوشگلی رو رنگ نمیکرد
البته این فقط یه au عه، شو در واقع پری دریایی نیستا.. انسان عادیه. (الکی)
حوصلم بکشه داستان زندگیشم مینویسم براتون😃
جزو اولین کارای داستانیم محسوب میشه، آخرین عکس پنج دقیقه پیش تموم شد، قبلیا هم یکم قبل تر، نزدیک یه هفته..
دیگه میزنم تو کار کشیدن oc هام با کاراکترای خود انیمه (گند میزنم بهشون😑)
جهت کیفیت بهتر کلیک کنید